از وقتی که شما نور چشم پاتو گذاشتی تو زندگی ما ، اگر کسی از ما بپرسه دنیا رو تو چی خلاصه می بینید بی شک من و بابایی میگیم تو چشمای گل پسرمون ... اینقدر عشق و نازنینی که باورمون نمیشه یه موجود زمینی هستی ... انگار یه فرشته ای از آسمون که به ما هدیه شدی ... هم عقیده من اینه و هم بابایی ... هرچی از قشنگیات و مهربونیات بگم کم گفتم ... هرچی از معصومیتها و نگاههای پرمعنات بگم کم گفتم .. آخه خداییش تو فرشته ای مامان یا خدا تو رو به ما داده که شرمنده مون کنه ... تورو داده که عظمتش رو به رخمون بکشه ... بگه اگه شما بنده خوب من نبودید ولی من خدای خوب شما هستم و خواهم بود ... این هم یه هدیه به نشانه خوبیها و عظمتم ... چی بگم از خوبیات هرچی بگم کم ...